لگد شتر...
19 اسفند 1395 توسط محدثه حيدري
شیخ رجبعلی خیاط می فرمود: در بازار بودم… اندیشه مكروهی در ذهنم گذشت. سریع استغفار كردم و به راهم ادامه دادم. قدری جلوتر شترهایی قطار وار از كنارم میگذشتند. ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت كه اگر خود را كنار نمیكشیدم، خطرناك بود. به مسجد رفتم و… بیشتر »