منتظران مهدی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بزرگترین نعمتها چیست؟

21 اسفند 1395 توسط محدثه حيدري

استاد فاطمے نیا:
چہ بسا انسان بزرگترین نعمتها را ڪہ همیشہ با او هستند، یعنے صحت و سلامت، موردغفلت قرارمےدهد.
چنانچہ درحدیث است:

دوتا نعمت هستند ڪہ مجهول القدر مےباشند:

۱-صحت

۲-امنیت

 1 نظر

اگر مواظب دلتان باشید چه میشود؟

21 اسفند 1395 توسط محدثه حيدري

شیخ رجبعلی خیاط (ره) :
اگر مواظب دلتان باشید، 
و غیر خدا را در ان راه ندهید، 
آنچه را دیگران نمی بینند شما می بینید، 
و آنچه دیگران نمی شنوند شما می شنوید.

 نظر دهید »

لگد شتر...

19 اسفند 1395 توسط محدثه حيدري

شیخ رجبعلی خیاط می فرمود:

در بازار بودم…

اندیشه مكروهی در ذهنم گذشت.
سریع استغفار كردم و به راهم ادامه دادم.
قدری جلوتر شترهایی قطار وار از كنارم می‌گذشتند.
ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت كه اگر خود را كنار نمی‌كشیدم، خطرناك بود.
به مسجد رفتم و فكر می‌كردم همه چیز حساب دارد.

این لگد شتر چه بود؟! 
در عالم معنا گفتند:

شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فكری بود كه كردی
گفتم: اما من كه خطایی انجام ندادم…

گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد❗
اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد، حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد کند…

کیمیای محبت

 نظر دهید »

پرسش عارفی از یکی از اغنیا...

19 اسفند 1395 توسط محدثه حيدري

   یکی از عرفا روزی از یکی از اغنیا پرسید:دنیا را دوست داری؟گفت:بسیار.پرسید:برای بدست آوردن آن کوشش می کنی؟ گفت :بلی .سپس عارف گفت:در اثر کوشش،آن چه می خواهی بدست آوری؟

     گفت:متاسفانه تاکنون به دست نیاورده ام.عارف گفت:این دنیایی که تاکنون با همه ی کوشش هایت آن را به دست نیاورده ای،پس چطور آخرتی که هرگز طلب نکرده و در راه وصول به آن نکوشیده ای به دست خواهی آورد؟
     دنیا طلبیدیم ،به جایی نرسیدیم 

یارب چه شود آخرت ناطلبیده

 1 نظر

طنابهای شیطان...

17 اسفند 1395 توسط محدثه حيدري

يکي از شاگردان مرحوم شيخ انصاري  مي گويد: 

در زماني که در نجف در محضر شيخ به تحصيل علوم اسلامي اشتغال داشتم يک شب شيطان را در خواب ديدم که بندها و طنابهاي متعددي در دست داشت. 

از شيطان پرسيدم: اين بندها براي چيست؟ پاسخ داد: اينها را به گردن مردم مي افکنم و آنها را به سوي خويش مي کشانم و به دام مي اندازم. روز گذشته يکي از اين طنابهاي محکم را به گردن شيخ مرتضي انصاري انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه اي که منزل شيخ در آنجا قرار دارد کشيدم ولي افسوس که عليرغم تلاشهاي زيادم شيخ از قيد رها شد و رفت. 
وقتي از خواب بيدار شدم در تعبير آن به فکر فرو رفتم. پيش خود گفتم: خوب است تعبير اين رؤيا را از خود شيخ بپرسم. از اين رو به حضور معظم له مشرف شده و ماجراي خواب خود را تعريف کردم. 

شيخ فرمود: آن ملعون ( شيطان) ديروز مي خواست مرا فريب دهد ولي به لطف پروردگار از دامش گريختم.

جريان از اين قرار بود که ديروز من پولي نداشتم و اتفاقا” چيزي در منزل لازم شد که بايد آنرا تهيه مي کردم. با خود گفتم: يک ريال از مال امام زمان ( عج) در نزدم موجود است و هنوز وقت مصرفش فرا نرسيده است. آنرا به عنوان قرض برمي دارم و انشاء الله بعدا” ادا مي کنم. يک ريال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همين که خواستم جنس مورد احتياج را خريداري کنم با خود گفتم: از کجا معلوم که من بتوانم اين قرض را بعدا” ادا کنم؟ 

در همين انديشه و ترديد بودم که ناگهان تصميم قطعي گرفته و از خريد آن جنس صرف نظر نمودم و به منزل بازگشتم و آن يک ريال را سرجاي خود گذاشتم.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 32
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • وصیت نامه شهدا
  • شعر مهدوی
  • کربلا
  • دلنوشته مهدوی
  • پاسخ شبهه
  • درسهای عاشورا
  • عکس محرم
  • انتظار
  • تصاویر
  • نکته های صلوات
  • مدافع حرم
  • طلبه نوشت...
  • نصایح...

اوقات شرعی

قالب بلاگفا

حدیث

قالب وبلاگ



کد وبلاگ

قرآن آنلاین

قرآن آنلاین
دریافت کد بارش برف

قالب

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس