طلبه مدافع حرم...
10 آبان 1395 توسط محدثه حيدري
هادی می گفت: یکبار در نجف تصمیم گرفتم که سه روز آب وغذا کمتر بخورم یا اصلا نخورم تا ببینم مولای ما امام حسین(ع)در روز عاشورا چه حالی داشتند.
این کار را شروع کردم. روز سوم حال و روز من خیلی خراب شد. وقتی خواستم از خانه بیرون بیایم دیدم چشمان سیاهی می رود.
من همه جا را مثل دود می دیدم. آن قدر حال من بد شد که نمیتوانستم روی پای خودم بایستم.
از آن روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا وتشنگی وامام حسین (ع)رامی فهمم.
بر گرفته شده از کتاب پسرک فلافل فروش (زندگینامه و خاطرات طلبه شهید محمد هادی ذوالفقاری)،ص65