کجای دینداری من اشکال دارد؟
استاد طاهرزاده
❓اول بايد روشن شود اين مشكل چيست كه من نمی توانم بعد از بيستسال عبادت، در وجود خودم يك حسّ روحانيِ قابل قبول داشته باشم و با قلب خود با حقايق مرتبط گردم؟ اگر من بيستسال عبادت كردم و حبّ دنيا و حبّ شهوت و خودخواهي در وجودم كم نشد و از طرف ديگر شاهد اسماء و صفات الهي نشدم، معلوم است آنطور كه بايد و شايد دينداري نكردهام، آري؛ ممكن است «دينداني» كرده باشم ولی «دينداری» نه. دينداری يعني خدا مال من باشد و در قلب خود نور حضرت ربّالعالمين را احساس كنم. «ديندانی» يعني من از وجود خدا مطّلع باشم.
❗️ما اگر درسهاي معارف اسلامي و اصول عقايد را به بهترين نحو هم بيان کنيم و دانشجويان و طلّاب هم به بهترين نحو بپذيرند و وجود خدا و قيامت را هم قبول كنند ولی نتوانند با نفي خودخواهیِ خود بندگي خدا را پيشه كنند، تازه از نظر علم به وجود خدا و علم به وجود معاد در حدّ شيطان ميشوند. طبق آيه قرآن، شيطان، خدا را به عنوان خداي خالق قبول دارد و لذا اقرار ميكند: «خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ»؛ من از آدم بهترم، چون مرا از آتش آفريدى و او را از گِل. پس ما وقتي با برهانهاي عقلي ثابت ميكنيم كه خدا هست، هنوز راه را شروع نكردهايم بلكه آدرس را در اين حدّ كه خداي خالق در عالم هست، پيدا كردهايم. علاوه بر اين شيطان «ربّ» بودن خدا را نيز ميفهميد، به اين حدّ رسيده بود كه بگويد:«رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» پروردگارا! به جهت آنكه مرا گمراه كردي، چه و چه ميكنم. شيطان را در جاي خودش ببينيد، او در عبادتِ شش هزار ساله مستقربوده است، تا آنجا كه موجب صعود او تا مقام ملائكه شده، ولي آن معارف و اين عبادات نميتواند آنچنان وجود او را تغيير دهد که کبر او ريشهکن شود.
:idea:ما به جوانانمان چه چيزي ياد بدهيم و چگونه آنها را هدايت کنيم که به سرنوشت شيطان دچار نشوند. شيطان، از نظر عقيدتي معاد را هم قبول داشت و بر همان اساس از خدا تقاضا ميكند؛ «رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» خدايا! تا روزي كه مردم را از قبرها برميانگيزاني به من فرصت بده تا آنها را گمراه كنم. پس قبول دارد كه يك مرحلهاي وجود دارد كه از قبرها برانگيخته ميشود. حال سؤال همة ما بايد اين باشد كه شيطان چه مشكلي دارد كه با علم به خالقيت و ربوبيت خدا و علم به بعث و قيامت، باز نميتواند بندگي خدا را ادامه دهد؟ مشكلش در كجاست كه ما خودمان را از آن خطر و مشكل رها نماييم؟ بايد از اين زاويه نگاه كنيم كه چرا شيطان بعد از ششهزار سال عبادت، طعم سجده را نميچشد كه وقتي به او گفته ميشود سجده كن، آن كار براي او سخت است؟ پس كار از يك جاي ديگرخراب بود و بايد آن را درست كرد وگرنه اطلاعات و علم و شور و احساسات كه بد نيست. مگر ميشود انسان بدون اطلاعات قدم از قدم بردارد؟
🔸امام خميني«رحمةاللهعليه» در كتاب بسيار ارزشمند «شرح حديث جنود عقل و جهل» كه يكي از بهترين كتابهاي اخلاقي است ميفرمايند: امثال برهان صديقين، به عنوان معارفِ قبل از دبستان، چيزهاي خوبي است، يعني قبل از اينكه انسان وارد «خدا داري» شود، بالأخره بايد «خداداني» را طي كند، بعد ميفرمايند: اگر مشغول اين براهين شديد و هدف اصلي را كه قرب الهي است فراموش كرديد، همين خداداني تلبيس ابليس لعين است، اگر فكر كرديم چون توانستيم براهين اثبات خدا را بپذيريم، ديگر ما متدين هستيم، شيطان ما را فريب داده است.
🔹بنده مخالف برهان فلسفي براي اثبات عقايد نيستم، همين الآن هم آن را تدريس ميكنم، اما اين غير از اين است كه اينها را دينداري بپنداريم. عرض بنده اين است كه دينداري را در حدّ دانايي نسبت به معارف دين نبايد پنداشت، پس اگر ديديم بعد از مدتي كه فعاليت ديني و فرهنگي ميكنيم، چيزي نشديم، همه چيزداريم و هيچ چيز نداريم، بدانيم كه خدادان هستيم اما خدادار نيستيم.
{قسمتی از کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ میشود - استاد طاهرزاده}