از هیچ گناهی دور نیستیم...
حالى كه بر من گذشت اين بود كه انسان از هيچ يك از ذنوب و سيئات و گرفتارى ها دور نيست؛ گرفتارى هايى كه اساساً از شك و شرك و نفاق شروع مى شود و تا كفر و انواع ديگر فجور و گرفتارى هايى كه به قلب ما، به خيال ما، به وهم ما و به تفكرات و تأملات ما و به ساير اعضاء و جوارح ما؛ در بطن و فرج و سمع و بصر و دست و پا و … برمى گردد. آدمى با هيچ يك از اينها فاصله اى ندارد.
اگر روزى به ما بگويند آيا حاضرى نبى اى از انبياء الهى و ولى اى از اولياى الهى را بكشى؟ جواب ما منفى است و حتى از اين سؤال، وحشت هم مى كنيم.
اگر بگويند آيا حاضرى با مَحرم خودت در كنار كعبه زنا كنى؟ آيا حاضرى حلقوم على اصغر ابا عبداللَّه الحسين (ع) را بِبُرى؟ آيا مى توانى حسين فاطمه (س) را تكّه تكّه كنى و فرق على (ع) را بشكافى؟ مى گوييم خير! تمام جواب ها منفى است و خودمان را از اين اعمال بسيار دور مى بينيم.
احساس مى كنيم كه اين گناهان، گناهان ما نيست و بين ما و آنها، حائل ها و واسطه هاى زيادى وجود دارد.
اعتقادم اين است كه ما هنوز در فضاى اين گناهان قرار نگرفته ايم. هنوز مجبور نشده ايم كه به خاطر محبوب هامان دست به هركارى بزنيم، در حالى كه همه فرعونيم، فقط مصرهاى ما كوچك و بزرگ مى شود.
من در محدوده خانه ام، مادر و پدرم، فرزند و عيالم، فرعونى هستم و «أَنَا رَبُّكُمُ الاعْلى» را در آن حد دارم و در اين زمينه قدم برمى دارم.
گاهى كه با چند نفر همراه مى شوم و در ماشينى مى نشينيم، تفرعن مى كنم و زير بار نمى روم و جبروت و كبريا و خودخواهى هايم در آن مرحله، ظهور و بروز مى كند.و گاهى هم اين اتفاقات و اين حالت ها در محيط كارم متجلّى مى شود.
استاد صفایی، اخبات،ص9